داستان بلاگ

جشن بزرگ موش خرما (قسمت اول)

دهکده ایبل در جنب و جوش بود. فردا برای آن ها روز مهمی است. روز موش خرماها. پدربزرگی که تمام زمستان را خواب بوذه و فردا باید از سوراخش در پارک بیرون بیاید. به عقیده مردم این دهکده، اگر پدربزرگ بتواند سایه اش را ببیند، زمستان 6 هفته ی دیگر ادامه پیدا خواهد کرد. در غیر این صورت، یک بهار خوب در راه است. پرچم های جشن آسمان را پر کرده بود. نانوایی دهکده، کیک های تمشک با روکش ژله ای درست می کرد که دقیقا شبیه سر موش خرمایی بود که از داخل سوراخش بیرون زده. تابلوی بزرگی روی پیشخوان نانوایی به مشتریان اعلام می کرد که با هر کیلو کیک یک عروسک موش خرمای مجانی داده می شود. همه هیجان زده شده بودند. البته، تقریبا همه.
6 ارديبهشت 1392

دوستای جدا نشدنی

="text-align: center;"> مسابقه                                                        مسابقه بچه ها توی خون ه ی م ا یه چیزایی هست که از هم جدا نشدنی هستن. مثل من و برادر کوچکم. ما اونا ر و با یه مداد به هم وصل می کنیم ک ه هم دیگر رو گم نکن و بتونن از روی خطی که براشون کشیدیم را حت برن پیش هم تا تنها نمونن. شما هم می تونین این کار رو بکنید. یه مداد بردارید و شکل هایی که با هم دوست هستن ر و به هم وصل کنید برای پاسخ به این سوال از طریق ابزار pencil در نرم افزار paint که در تمام ویندوز ها موجود است؛ مسیر هاب مورد نظر را قرمز کنید و تصویر بدست آمده را به آدرس زیر ارسال کن...
6 ارديبهشت 1392

یا حسین (ع)

یکی بود یکی نبود .امام حسین (ع) که امام سو م ماست در شهر مدینه زندگی می کردند.امام حسین (ع) همیشه مردم را به کارهای خوب دعوت می کردند وبه مردم می گفتند :از آدمهایی که کارهای زشت می کنند وبه مردم ظلم می کرنند همیشه دوری کنید .به خاطر همین حرفها یزید که خلیفه بود وبه مردم ظلم می کرد وهمیشه کارهای زشت انجام می داد با امام حسین دشمنی می کرد. یک روز از کوفه نامه های زیادی برای امام حسین(ع) رسید.نامه هایی که مردم آنجا از امام حسین (ع) دعوت کرده بودند که آنجا برود تا مردم از او یاری کنند.بری همین امام حسین (ع) به سمت آنها حرکت کرد.ولی وقتی به سرزمینی نزدیکی کوفه که اسمش کربلا بود رسید ، دیدند به جای اینکه مردم به استقبالشان بروند سربازان دشم...
6 ارديبهشت 1392

زهیر

انگار با او قهر بود. هر جا که او برای استراحت می ایستاد؛ دور از او جایی را برای استراحت پیدا می کرد. شاید در دل با خود می گفت دوری و دوستی؛ شاید تا این حد تحمل نداشت که نزدیک او باشد و با او بشیند و برخیزد. در هوای گرم حرکت می کردند و می رفتند. بعد از یک مدتی برای استراحت توقف کردند. باز هم از او دور بود. در چادرش نشسته بود که یک نفر آمد و گفت:«او می خواهد تو را ببیند.» زهیر نمی دانست چه کند. همسرش بعد از مدتی به زهیر گفت که « چرا نشسته ای؟ » در دلش خاطراتی را مرور کرد. حس خاصی داشت. بلند شد و به سمت او حرکت کرد. داخل چادر او شد. مدتی گذشت... زهیر از چادر بیرون آمد. احساسی که در دلش بود در چهره اش نمایان شد. این زهیر دیگر آن زهیر ...
6 ارديبهشت 1392

اسیری حضرت رقیه

حضرت رقیه در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشت که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت . اما داستان شهادت حضرت رقیه (علیها السلام). از درون خرابه‌های شام، صدای کودکی به گوش می‌رسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای رقیه(علیها السلام)، دختر کوچک امام حسین (علیه السلام) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می‌گرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (علیه السلام) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (علیها السلام) و امام حسین (علیه السلام) باز هم به هم رسیدند، اتف...
6 ارديبهشت 1392

سربند یا حسین

دیروز مادرم پیشانی مرا با «یا حسین» بست یک دفعه بغض من با دسته های اشک در کوچه ها شکست وقت اذان ظهر من سجده می روم بر خاک کربلا این یا حسین سبز کرده ست سربلند پیشانی مرا ...
6 ارديبهشت 1392

ضرب

هر عددي ضرب دارد     10  تا  خانه  دارد براي ،  درك   بيشتر     تكرار  بسيار  دارد اگر   ،  قبول   نداريد     بهتره كه بشماريد سيما شمال نصب ...
6 ارديبهشت 1392

جدول ضرب

بايد   بدانيد  شما           اي    كودكان       دانا عدد   اول   ضرب           تعداد   دسته  ها  ست اما    عدد     دوم           شيِ درون دسته است عدد   سوم  ضرب          حاصل  است پاسخ   است            حاصل کل اشیا ی دسته است دنياي ضرب چه زيباست   دقيقترين حساب هاست تو بازار ومغازه ها             داخل کل دنیاست سيما شمال نصب ...
6 ارديبهشت 1392