داستان بلاگ

داستان شماره سوم سارا کوچولو وماشین کوچولو

داستان شماره سوم سارا کوچولو وماشین کوچولو بنام خداوندی که کودکان را دوست دارد سارا کوچولو بر خلاف دخترای کوچولوی دیگه که عروسک دوست دارند وباهاش بازی می کنندزیاد دوست نداشت و خوشش نمی امد وقتی مامان وباباش یا دیگران برای سارا کوچولو عروسک می خریدند زیاد خوشحال نمی شد .یک روز که... -
30 ارديبهشت 1392

داستان شماره چهارم

داستان شماره چهارم خرس کوچولوومامان جونش بنام خداوندی که جهان افرینش را با احساس کودکی افرید خرس کوچولو با مادرش توی کوهستان زندگی می کردند خرس کوچولو مادرش رو خیلیدوست داشت به خاطر همین توی همه کارها به مادرش کمک می کرد وبه حرف مادرشگوش می کرد  .مادر خرس کوچولو... ...
30 ارديبهشت 1392

داستان شماره پنجم زرافه و اهو کوچولو

داستان شماره پنجم زرافه و اهو کوچولو بنام خداوندی که طبیعت را برای لذت بردن افرید اهو کوچولوی با مادر وپدرش توی یک جنگل بزرگ و زیبا زندگی می کردند ایناهو کوچولوی قصه ما خیلی با هوش وزرنگ و شیطون بود و خیلی هم دوست داشتبدونه که توی جنگل حیوانات چکار می کنند وچی می خورند به خاطر همین ... --------------------------------------------------------
30 ارديبهشت 1392

داستان شماره پنجم زرافه و اهو کوچولو

داستان شماره پنجم زرافه و اهو کوچولو بنام خداوندی که طبیعت را برای لذت بردن افرید اهو کوچولوی با مادر وپدرش توی یک جنگل بزرگ و زیبا زندگی می کردند ایناهو کوچولوی قصه ما خیلی با هوش وزرنگ و شیطون بود و خیلی هم دوست داشتبدونه که توی جنگل حیوانات چکار می کنند وچی می خورند به خاطر همین ... -------------------------------------------------------- ...
30 ارديبهشت 1392

داستان شماره ششم کامرون پسری سیاه پوست و کوچک

داستان شماره ششم کامرون پسری سیاه پوست و کوچک  بنام خداوندی که تمام کودکان را دوست دارد  کامرون کوچولو قصه ما در  قاره افریقا وتوی افریقای جنوبی زندگی می کردپدرش کارگر بود و مادرش هم توی خونه های دیگر کار می کرد  کامرون کوچولوهم پیش خاله و عمه می موند وقتی مامان وبابا نبودند یک روز که... --------------------
30 ارديبهشت 1392